نیلوفر آبی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی پشت دیوار نشستم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که به غیر از این خانه مرا نیست موضوع مطلب : زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم موضوع مطلب : باز دل مست و خراب است، به دادش برسید موضوع مطلب : روزگارا که چنین سخت به من می گیری, با خبر باش که پژمردن من آسان نیست, گرچه دلگیرتر از دیروزم, گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند, لیک باور دارم, دلخوشی ها کم نیست, زندگی باید کرد.
موضوع مطلب : عشــق آن چیزی که پندارید نیست آ ن خیـــــــالی که شما دارید نیست اشکـــهاتان هم دروغ دیگری است اشک این آبـی که می بارید نیست لایق تــــــــریین شدن با برگ سبز هیزم خشکی که می کارید نیست
موضوع مطلب : زندگی یعنی تکاپو زندگی یعنی هیاهو زندگی یعنی شب نو روز نو اندیشه نو زندگی یعنی غم نو حسرت نو پیشه نو زندگی می بایست سرشار از تازگی باشد زندگی همچو آب اگر راکد بماند چهره اش افسرده خواهد شد
موضوع مطلب : فقط یک گام دیگر مانده تا پای بلند دار کمی آهسته تر شاید...نه محکم تر قدم بگذار به شدت خسته ام از خود، به شدت خسته ام از تو بیا ای جان بی ارزش، بیا دست از سرم بردار خدا می داند ای مردم، دلم چون ساقة گندم نمی رقصد بجز با گل، نمی میرد مگر با خار نه با جن نسبتی دارم، نه از اقوام انسانم مرا از من بگیر و دست موجودی دگر بسپار خودت بنشین قضاوت کن اگر تو جای من بودی چه می گفتی به این مردم، چه می کردی به این دیوار؟ خدایا گر چه کفر است این ولی یک شب از این شبها .فقط یک لحظه, یک لحظه, خودت را جای من بگذار...
موضوع مطلب : دریا ، صبور و سنگین می خواند و می نوشت : من خواب نیستم ! خاموش اگر نشستم ، مرداب نیستم ! روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم , روشن شود که آتشم و آب نیستم...
موضوع مطلب : یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب من رو می بره ، کوچه به کوچه باغ انگوری ، باغ آلوچه دره به دره ، صحرا به صحرا اونجا که شب ها پشت بیشه ها یه پری میاد ترسون و لرزون پاش رو می ذاره تو آب چشمه شونه می کنه موی پریشون یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب من رو می بره ته اون دره اونجا که شب ها ، یکه و تنها تک درخت بید ، شاد و پر امید می کنه به ناز ، دستش رو دراز که یه ستاره به چکه مثل یه چیکه بارون به جای میوه اش ، سر یه شاخه اش بشه آویزون یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب منو می بره از توی زندون مثل شب پره با خودش بیرون می بره اونجا که شب سیاه تا دم سحر شهیدای شهر با فانوس خون جار می کشن تو خیابون ها ، سر میدون ها عمو یادگار ، مرد کینه دار مستی یا هشیار ، خوابی یا بیدار مستیم و هشیار ، شهیدای شهر خوابیم و بیدار ، شهیدای شهر آخرش یه شب ماه میاد بیرون از سر اون کوه ، بالای دره روی این میدون رد می شه خندون یه شب ماه میاد...
موضوع مطلب : ای مرده بی جان و دل جاندار شو جاندار شو ای خفته در آب و گل بیدار شو بیدارشو ای مست و مدهوش و مضل هشیار شو هشیار شو آفاق عنبر بار شد احداق پرانوار شد اشراق آتش بار شد از جان و تن بیزار شو بیزارشو هنگام قربانی بود انفاس رحمانی بود اسرار ربانی بود بر عاشقان سردار شو سردار شو گلبانگ مرغ خوش سخن بر شاخ سرو اندر چمن درس معانی می دهد تو محرم اسرار شو ، تو محرم اسرار شو موضوع مطلب : آمار وبلاگ بازدید امروز: 36
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 143357
آخرین مطالب نویسندگان حسین (13)
|
|