نیلوفر آبی
میکشد مرغ شباهنگ خروش میرود ابر و یکی سایه انبوه و سیاه نرم و خاموش فرو میخزد از گوشه بام آه دردیست در آن اختر لرزنده که گاه کورسو میزند و میشود از دیده نهان وز نهیب نفس تیره شام میکشد مرغ شباهنگ فغان آه ای مرغ شباهنگ خموش بس کن این بانگ و خروش بشکن این ناله پرسوز و گداز بشکن این ناله که آن مایه ناز تازه رفته ست به خواب آری ای مرغک اندوه پرست بس کن این شور و شتاب بس کن این زمزمه، او بیمار است هوشنگ ابتهاج موضوع مطلب : هوشنگ ابتهاج, شعرنو, اندوه وای باران آسمان سربی رنگ مهر در صبحدمان داس بدست حمید مصدق
موضوع مطلب : حمید مصدق, شعرنو تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند اینک این من که به پای تو درافتادم باز ریسمانی کن از آن موی دراز تو بگیر تو ببند تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ی ابر هوا را تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستی تو بجوش من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
موضوع مطلب : فریدون مشیری, شعرنو آمار وبلاگ بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 143309
آخرین مطالب نویسندگان حسین (13)
|
|