نیلوفر آبی
آری آغاز دوست داشتن اســــت، گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم، که هـــمین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا هراسیدن، شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب بجای می ماند، عطرخــواب آور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تـــــو، کس نــــیابد دگر نشــانه ی من
روح سوزان وآه مـــرطوبت، بــــوزد بر تـــن ترانه ی من
آه بگذارزین دریـچه ی باز، خفــته بر بــــال گرم رویـــاها
همـره روزها ســفـــر گیرم، بگـــریــزیـــم ز مــرز دنـیاها
دانــی از زندگی چه می خواهم، من توباشم توپای تا سر تو
زنــدگــی گر هـــزار بــاره بـــود، بار دیگر تو بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی است، کی توان نهـــفـتنـم باشـــد
با تو زین سهمـگـیـن توفـــان، کاش یـــارای گــفـتـنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهـــم، بروم در مــیان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان، تن بکوبم به مـــوج دریــاها
آری آغاز دوست داشتن است، گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم، که همین دوست داشتن زیباست موضوع مطلب : آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 39
کل بازدیدها: 143466
آخرین مطالب نویسندگان حسین (13)
|
|