نیلوفر آبی
من امشب تا سحر بیدار خواهم ماند وبال خواب را ازگردن خود باز خواهم کرد به او گویم برو امشب نمی خوابم به شوق دیدنت چشمان خود را باز خواهم کرد برایت از حیاط خانه ی دل صد گل احساس خواهم چید به باغ آرزوهایم گل امید می کارم ستاره های اقبالم به من چشمک زنان گویند که تو می آیی ومن اشک شوق از دیده می بارم شب آرام و هوا رام ، آسمان پر نور و قرص ماه همچون روی تو در آسمان پیداست تو گویی امشب این بیدار مانده ، یکه و تنهاست شفق سر زد، سیاهی رفت و صبح آمد و قرص ماه جایش را به مهرِ آسمان بخشید ومن بیدار و چشمانم به در مانده برای دیدنت این قلب ناآرام می جوشید تو گویی انتظارم باز بیهوده ست نمی آیی و من اینبارهم گول تو را خوردم از آن ترسم که هجرانت شود جاوید و من تنها شکایت از جفای تو بَرِ مرغ سحر بردم
موضوع مطلب : آمار وبلاگ بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 143647
آخرین مطالب نویسندگان حسین (13)
|
|