سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیلوفر آبی‌


شعری از فریدون مشیری به یاد هانیه, دخترک معلول 15 ساله که در مناطق زلزله زده آذربایجان بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود.

 این نشان از روزگار مرگ انسانیت در ایران ما است که بجای کمک به دخترک معلول به او تجاوز کرده و او را در مکانی سرد و نامعلوم رها می کنند.

 

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا زخوبی‌ها تهی است

صحبت ازآزادگی پاکی مروت ابلهی است

صحبت از موسا و عیسا و محمد نابجاست

قرن موسی چنبه‌ها است
 

 

روزگار مرگ انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟
 


صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را درپیش چشم خلق پنهان میکنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان یا جان انسان می کنند
 

 

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است




موضوع مطلب :
شنبه 91 دی 9 :: 9:26 عصر ::  نویسنده : فرناز